امروز روز اوست
امروز تولد الف است. بعد از کمی آرا ویرا کیف پول و گوشی موبایل ام را برمیدارم، با خنده و شوخی به اهالی خانه سفارش می کنم احترامات لازمه روز تولد را درباره او به جا آورند. تولدش را که تبریک می گویم. ذوق می کند. از طرفی وقتی می فهمد خرید هایم برای اوست فرصت طلب خوش خوراک کلی سفارش خوشمزه جات می دهد… نوشیدنی روز تولدش را آب هویج بستنی انتخاب می کنم. شکلات و شیرینی هایش را هم از بهترین نوع. کیک را هم خودم می پزم. امروز روز اوست باید احساس کند وجودش مهم است… دارم به نقش های این روزها یم فکر می کنم لبخندی روی لب هایم می نشیند این مدل قوی بودن را دوست دارم بی آنکه بخواهم یا ذره ای در ظاهر ظریف و شکننده ام هویدا باشد شده ام پشت و پناه. دلگرمی برای دیگری بودن با همه سختی هایش خوشایند است آدم را آرام می کند...
اما در مورد حال جسمی الف باید عرض کنم تا اینجا، خوشبختانه آزمایش ها و عکسبرداری ها چیز نگران کننده ای نشان نداده پزشک ش معتقد است وزن بالا رگ های پا را تنبل کرده، کمی پیاده روی و رژیم غذایی سبک در بهبود وضعیت ش موثر است؛ البته این روزها آنقدر گرفتار بوده ام که فرصت نشده برای بیرون بردنش وقت بگذارم و اینکه امیدوارم بدو بدو های این روزهایم البته در مورد خودم به نتیجه برسد پس از فراغت درباره اش خواهم نوشت...